در قدح عکس تو .یا گل در گلاب افتاده است ؟
مهر در ایئنه . یا اتش در اب افتاده است ؟
باده روشن . دمی از دست ساقی دور نیست
ماه امشب همنشین با افتاب افتاده است
خفته از مستی به دامان ترم ان لاله روی
برق از گرمی در اغوش سحاب افتاده است
در هوای مردمی . از کید مردم سوختیم
در دل ما اتش از موج سراب اتاده است
طی نگشته روزگار کودکی . پیری رسید
از کتاب عمر ما . فصل شباب افتاده است
نیست شبنم این که بینی در چمن . کز اشتیاق
پیش لبهایت . دهان غنچه اب افتاده است
اسمان در حیرت از بالانشینی های ماست
بحر در اندیشه از کا حباب افتاده است
گوشه غزلت بود سر منزل عزت .رهی
گنج گوهر بین که در کنج خراب افتاده است
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: